امشب لبالب می شود دخل همه خمارها
وا می شود با جام می از تشنگان افطارها
گویند کافر می شوم مست و قلندر می شوم
بی پا و بی سر می شوم سر دسته ی عیارها
از شوق دست افشانم و شعر جنون می خوانم و
در پای دار عشق چون حلاج ها ، تمارها
تسبیح و جام و مهر و می تکلیف عقل و عشق کی
من خسته ام از این همه تکرار استغفار ها
از قلب قرآن و زبور انجیل و تورات و صحف
موعود میاد برون از کل استفسارها
از پرده گر آید برون توحید می گردد فزون
بت می تراشند از قد رعنای او حجارها
جای تمام فرش ها پیش قدوم یار ما
می گسترانند انبیا عمامه ها دستارها
آیینه ی حق منجلی در آینه روی علی
تکثیر شد در آینه تا آسمان کرارها
امشب که عطرآگین فضا از بوی نرگس می شود
پای و سر و دست و دلم از شوق و بی حس می شود
از آب زمزم قطره ای بر رخ بزن بیدار شو
از جام کوثر قطره ای بر رخ بزن هشیار شو
بر لوح تقدیر دلت از عرش میاد قلم
بر بندگی اصرار کن گنجینه اسرار شو
از قیدها ازاد شو از اهل عشق اباد شو
مستشهد بین یدیه حضرت دلدار شو
هستی همه از هست او دل رابده بر دست او
بردار خود را از میان بردار شو سردار شو
دنیاست مملو از فتن روح بصیرت بی بدن
این جسم ناسوتی بنه لاهوت را طیار شو
نفس و نفس خیرات کن حب علی اثبات کن
پای رکاب نائبش مقداد شو عمار شو
نور اباصالح ببین می تابد امشب بر زمین
با حضرت روح الامین در سامره احضار شو
چون یوسف کنعان بیا در ازدحام انبیا
با رشته ی جان خودت راهی این بازار شو
بر دامن مادر گلی خوابیده از نسل علی
لالایی مادر ببین مادر منم بیدار شو
در آسمان عصمت چشم خدای دلبری
پیداست مهر مادر و برق نگاه حیدری
بیت کرم بیت خدا بیت امام عسگری
دست پر از خالی من محتاج لطف داوری
گوید فرشته زیر لب با خویشتن یاللعجب
بعد از محمد امده بار دگر پیغمبری
از هوش رفته یاسمن بر روی دامان چمن
افتاده یاس و نسترن بر شانه ی نیلوفری
جمع کمال انبیا جمع جمال اولیا رخسار ختم الواصیا
در قاب دست عسگری
عالم دم از او می زند فریاد یاهو می زند
خورشد سوسو می زند در پیش ماه دلبری
در قاب قوسینش ببین محراب جبریل امین
قد قامت ای اهل زمین سرو بلند حیدری
تامن گدای او شدم حاتم گدای من شده
دیوانه ام گر رو کنم بر استان دیگری
امشب به پای مهد تو نور دعای عهد تو
آماده کرده سینه را تا انتقام مادری
پای رکاب حضرتت وقت ظهور قدرتت
جبریل می ارد برای رو خودت شهپری
وقت قیامت ای بنازم صور اسرفیل را
خصم علی می بیند ان دم کار عزرائیل را
ای در جان یکتا تو تنهاتو و مظلوم تو
مانند مولا برتر و تنها تو مظلوم تو
ای مالک ملک و ملک فرمانروای نه فلک
حاکم به کل مردم دنیا تو و مظلوم تو
من از طفیل رو تو گشتم فضیل کوی تو
صحرای خشک و تشنه من دریا تو و مظلوم تو
ای فاصل من تا خدا ای واصل ارض و سماء
دائم تو قائم تو و واولا تو و مظلوم تو
شیرین تو و فرهاد من مستی تو فریاد من
مجنون تو یک عالم و لیلا تو و مطلوم تو
در راه تو خار و خصم من بی کس بن بی کسم
زهرا تو و حیدر تو و طه تو و مظلوم تو
ای وارث خون خدا ای زائر کرببلا
خون خواه مظلومیت زهرا تو مظلوم تو
شبنم بروی یاس تو زینتب تو عباس تو
مهتاب تو ارباب تو سقا تو و مظلوم تو
شکر خدا بر سفره مولا گدا تکریم شد
روزی ما از خرده های نان تو تقسیم شد
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است