


متن شعر
اندازه یه قطره اشک آبی تو خیمه نبود
گشتم توی این همه مشک ابی تو خیمه نبود
تو بخواب شاید که بابات ابی پیدا بکنه
تو بخواب میتونه عموت دشت و دریا بکنه
لالایی می خونم با چشم بسته تو اغوشی
لالایی می خونم چه فایده تو که بی هوشی
****
بارون ببار که تشنگی پرپر کرده غنچم و
این کوفبا به راحتی سر میبرن بچم و
پسرم تو شیش ماهگی از دنیا دل بردی
جیگرم می سوزه علی با تیر خواب پریدی
لالایی می خونم برا گلویی که شد پاره
لالایی می خونم که دیگه خالی گهواره
****
داغت علی رو قلب من می مونه تا همیشه
بابات می خواد به خیمه ها برگرده روش نمیشه
چه جوری باور بکنم قنداقت شد کفنت
چه جوری با تیر زدنت سر افتاد روی تنت
لالایی می خونم تموم شده تب بی تابی
لالایی می خونم میری رو نیزه ها می خوابی
سید مجید بنی فاطمه
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika

