

انقدر چکمه به پهلوش زدن نامردا متن شعر مداحی
انقدر چکمه به پهلوش زدن نامردا
نیزه و تیر به بازوش زدن نامردا
با عصا بر لب و ابروش زدند نامردا
پنجه در طره گیسوش زدن نامردا
خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید
مادرش از نفس افتاد ز بس داد کشید
هر چه که دور و برش بود به غارت بردند
شال سبزی کمرش بود به غارت بردند
اه عمامه سرش بود به غارت بردند
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net