اول ماه صفر بد سفری بود حسین
ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین
راه یک ساعته یکروز به طول انجامید
کار این بی شرفان پرده دَری بود حسین
سنگ خوردن سرِ بازار عجب دردی داشت
دردسر داشتنم دردسری بود حسین
ای جگردارترین مَحرَم زینب بر نی
آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین
بعد بازار همه صورتمان نیلی شد
به خدا از اثر بی سپری بود حسین
ته بازار یکی نام محلی را برد
مردک مست عجب فتنه گری بود حسین
آن محل چشم خریدار به ما داشت فقط
کاش این شام بلا را سحری بود حسین
حرف بد زد به ربابه به خدا آب شدم
بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین
سر تو بر روی نی بند نمیشد دیگر
نیزه دارِ سرِ تو خیرهسری بود حسین
چه شد آن شب که تو به خانه ی خولی رفتی
بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین
ما عزیزان تو بودیم ولی خار شدیم
بعد تو قسمت ما در به دری بود حسین
.
با نوای حاج حسین سیب سرخی
شب ۷ ماه صفر ۱۴۰۱
جدیدترین متن مداحی » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net | سایت مهجه
.