اگه پر از غم بی حسابم
اگه شبا وقتی همه خوابن
بی قرارم پره تب و تابم
به خاطر اینه
میخوام به قولی که یه شب
تو خیمه ها بهم دادیم عمل کنم
میخوام یواشکی بیام و
نیزتو بغل کنم
درسته که نمیشنوه گوشم
خیلی چیزا شده فراموشم
اما میبینم از روی نیزه
بهم میگی بیا تو آغوشم
فقط خدا میدونه وقت
دیدار آخریمونو
نمیزارم کسی بفهمه
راز پدر دختریمونو
بابا جان بابا جان بابا جان
****
بسته نمیشه چشای خستم
آخه میسوزه دل شکستم
منتظرم تا همه بخوابن
حتی یه دم چشامو نبستم
به خاطر اینه
میخوام یواشکی تو تاریکی
خودم تا پای نیزه ها بیام
با این پاها و این چشای کم سو
خیلی سخته بی صدا بیام
میگن تو کربلا علی اصغر
روی ضریح سینت آروم شد
نزار بگن که دختر شاه از
آغوش گرم بابا محروم شد
ببر مثه شیش ماهه بابا
به آسمونا دخترت رو
اگه منو بغل نکردی
خودم بغل کنم سرت رو
بابا جان بابا جان بابا جان
****
اگه چشام همیشه میباره
روزم اگه مثه شب تاره
اگه دلم دیگه حاجتی جز
بوسیدن روی تو نداره
به خاطر اینه
سر مطهرت میخواد یه شب
به دیدنم بیاد
خدا کنه که قبل از
نفس بریدنم بیاد
میون قتلگاه و رو نیزه
دلم همونجا که تو بودی بود
شبای نا تموم بی خوابی
بعد محله ی یهودی بود
بابا جان بابا جان بابا جان
نظرتون درباره شعر این نوحه چیه؟
لطفا برامون بنویسید
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ حاج محمود کریمی
شب پنجم ماه صفر ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی