اینجا هزار حرمله در انتظار توست
اقا برای امدنت کم شتاب کن
رحمی به روز من نه به روی رقیه کن
فکری به حال من نه به حال رباب کن
رحمی نمی کنند عزیزم به هیچ کس
حتی به تشنه ای که فقط شیرخواره است
تو میرسی وعوه سوغات مردمش
بهر جهاز دخترشان گوشواره است
اینجا میا که اخر سر چشم میزنند
این چشم ها به قامت اب اورت حسین
این دست ها که دیده ام از کینه می برند
انگشت را به خاطر انگشترت حسین
برگرد جان من که نبینی ز بام ها
اتش کشیده اند سر و دست و شانه را
تا از فراز نیزه نبینی که میزنند
بر پیکر سه ساله تو تازیانه را
میترسم از دمی که بیایند دختران
با گونه های زخمی و نیلوفری میا
این شهر بی حیاست به جان سکینه ات
میترسم از حرامی و بی معجری میا
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.