متن مداحی اینقدر این دست خالی را پر از گوهر مکن مناجات با خدا ارضی
اینقدر این دست خالی را پر از گوهر مکن
خاک این در کیمیای ماست آن را زر مکن
برکتت را از زمین اهل آبادی مگیر
نهر دنیا را پر از آبی بجز کوثر مکن
تا سحر در وا مکن من هم به در سر میزنم
حال این دیوانه ی آشفته را بهتر مکن
از همه جا بی خبر دیدم که دعوت بوده ام
پس دگر من را اسیر این در و آن در مکن
کیف کردی آمدم فوراً بغل کردی مرا
بنده ی رسوای خود را تَرد تا آخر مکن
آبرودار آبروی ریزی عبدت را بخر
صحبت پرونده ام را پیش پیغمبر مکن
من به زهرا قول دادم زود آدم میشوم
طفل بازیگوش را شرمنده ی مادر مکن
سهم انگور مرا هم از ضریح او بده
سیرِمانی مرا بشنو ولی باور مکن
چشم خیسم را برای تو فقط رو میکنم
چشم من را نزد شخصی جز حسینت تر مکن
ای نسیمی که سحرگاهان در عالم میوزی
جز نسیم کربلا را قسمت نوکر مکن
من فقط زانو زدم پایین پاهای حسین
پس مرا محتاج جز شهزاده اش اکبر مکن
با سرِ زانو حسین آمد در آغوش علی
گفت ناله هرچه کردی پیش من دیگر مکن
در عبا میچینمت میریزی از اطراف آن
انقدر من را اسیر قوم غارتگر مکن
عمه ات گیسو پریشان میکند پاشو علی
فکر او کن فکر من را پیش این لشکر مکن
.
مناجات با خدا رمضان منصور ارضی + متن شعر
با نوای حاج منصور ارضی
ویژه مناجات سحرهای ماه رمضان
مسجد ارک تهران
جدیدترین اشعار » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net | سایت مهجه
.