این اشک نیست گوهر بزم عزای توست
گر چه کم است نذر تو و روضه های توست
این دستمال شسته شده با گلاب اشک
تارش ز خیمه و نخش از عبای توست
هر جا برای سینه زدن جمع می شویم
خیمه که نیست شعبه ای از کربلای توست
فالی زدم به مصحف ماتم که ناگهان
ایات اشک امد و گفتا برای توست
گیرم که سر ز کنگره عرش بر کنم
وقتی که من به اوج رسم ابتدای توست
با انکه از شهادت تو قرن ها گذشت
هر روز ماجرای جهان ماجرای توست
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.