این غنچه ای که خشک شده در بر من است
نور دو دیده جان به تن و پیکر من است
با هر نگاه خود دل مادر ربوده است
عشق رقیه است و بهین دلبر من است
او مهر دفتر شهداییست سر جدا
از بهر پر زدن به سما شهپر من است
در این سپاه من همه سردار لشکرند
شاهد به گفته ام نظر داور من است
در این سپاه اصغر نازک گلوی من
سرباز صفر نیست که او افسر من است
همچون عموی خویش دلاور صفت بود
کوچک ترین یلیست که در لشکر من است
ای حرمله بگو چه خیال است در سرت
حتی در این غمات علی یاور من است
می بینم ان کسی شده زیب نیزه ها
یا این که جلوه ای زگل احمر من است
این اخرین سر است که از تن شده جدا
این سیب سرخ نیست که اصغر من است
***
ابر قحط و آب قحط و آسمانت خشک شد
شوره زار چشمها بود و زبانت خشک شد
گرم رویای تماشای پدر بودی ولی
اخرین لبخند هم روی لبانت خشک شد
***
پیر همه بود اگر چه او کودک بود
صبرش به غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
***
ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت
رفتی و رفت خنده ز لب های مادرت
هر کس که دید روی تو را روی نیزه ها
آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت
***
ز فرط ناله نایم زخم مادر
دلم چشمم صدایم زخم مادر
برای کندن قبرت در این خاک
تمام پنجه هایم زخم مادر
***
ز موی دست و پایم خون لای لای
گلو از لای لایم خون لای لای
ز بس که لطمه بر خود مادرت زد
کنار گونه هایم خون لای لای
***
نفس در سینه بر دل نیشتر بود
جگر از دل دل از پر ریش تر بود
عزیزم با که گویم این مصیبت
که قد تیر از تو بیشتر بود
***
دلم داره میگیره یه قطره آب بیارید
بچم داره میمیره یه قطره آب بیارید
از گریه های اصغر دل فلک میگیره
خبر بدید به عباس علیم داره میمیره
***
همه اهل حرم دل خسته بودند
همه سرها به نی بشکسته بودند
ز بس کوچک بود ان جسم لطیفش
سرش را روی نیزه بسته بودند
***
دوست دارم تشنه باشم شیر مادر را ننوشم
تا که آب از دست شاه جنت الماوا بگیرم
دوست دارم از زمین کربلا خونم بجوشد
تا ز قاتل انتقام خویش چون یحیی بگیرم
دوست دارم قبر من اغوش ثارالله باشد
راه معراج فسبحان الذی اسرا بگیرم
این غنچه ای که خشک شده در بر من است
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.