این همه در جستجوی خویش حیرانم مکن
بهر دیدار رُخت سر در گریبانم مکن
دست رد بر سینه این سائل محزون مزن
نا امید از درگهت ای جان جانانم مکن
درد جان فرسای هجرانت مرا از پا فکند
گر تو میخواهی کشم این درد درمانم مکن
تا بپویم راه مرضیه تو را در زندگی
استقامت ده به من چون بید لرزانم مکن
از پریشانی هجران تو جان آمد به لب
جان زهرا بیش از این دیگر پریشانم مکن
عین احسان نعمت دیدار روی ماه توست
از تو گر کم میشود مشمول احسانم مکن
سائلی هستم که پیمان با تو بستم در الست
لحظه ای غافل مرا از عهد و پیمانم مکن
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست