ای سامره ات قبله دل کعبه جان ها
ای سفره احسان تو پیوسته جهان ها
ای عبد خداوند و خداوند زمان ها
ای پایه قدر و شرفت فوق مکان ها
آگاه ز اسرار عیان ها و نهان ها
کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان ها
ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود
وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود
هم قبله حاجاتی و هم حجت معبود
هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود
غیر از تو که باشد پدر مهدی موعود
مهدی که بهار آرد در فصل خزان ها
ای جان جهان ای همه جان ها به فدایت
ای نام نکویت حسن ای حسن خدایت
خورشید پناه آرد در ظل لوایت
امضای عبادات همه مهر ولایت
بالاتر از آنی که بگویند ثنایت
بر اوج جلالت نرسد وهم و گمان ها
در وصف تو اشیاء زبانند زبانند
جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند
گل های جنان بی تو خزانند خزانند
با آن که مقام تو ندانند ندانند
پیوسته روانند روانند روانند
تا دور مزار تو بگردند روان ها
بوی خوش جنت ز غبار قدم توست
عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست
حاتم که کریم است گدای درم توست
تو دست خدا هستی و هستی کرم توست
تنها نه فقط سامره دل حرم توست
هر جا نگرم از تو عیان است نشان ها
تو درِّ گرانمایه ده بحر کمالی
تو مهر فروزان سماوات جلالی
تو عبد ولی عبد خداوند جمالی
احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی
دوم حسن از حسن خدای متعالی
ای شاهد حسن ازلت چشم زمان ها
ای خلق سماوات و زمین خاک در تو
ای چار علی آمده جد و پدر تو
ای منتقم آل محمد پسر تو
پیوسته سلام از طرف دادگر تو
بر مهدی و بر نرجس نیکو سیر تو
مهدی که بود در کف او خط امان ها
ای در جگر شیعه شررهای غم تو
ای ارث تو از مادر تو عمر کم تو
با آن که بود عرش به ظل علم تو
خم شد کمر چرخ ز بار الم تو
دارند به یادت همه در سینه فغان ها
با آن که وجودت همه جا تحت نظر بود
از نور تو لبریز دل جن و بشر بود
وز علم تو دشمن را احساس خطر بود
هر جا که خبر بود ، فقط از تو خبر بود
پیوسته تو را قوت و غذا خون جگر بود
پر بود دلت روز و شب از درد نهان ها
افسوس که شد گلشن عمر تو خزانی
آه ای جگرت سوخته از سوز نهانی
دادند تو را زهر در ایام جوانی
جان شد به لبت از ستم دشمن جانی
شد کار محبان ز غمت مرثیه خوانی
جوشید شرار از نفس مرثیه خوان ها
بگذار که با سوز جگر یار تو باشم
بگذار که پیوسته گرفتار تو باشم
هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم
افتاده به خاک ره زوار تو باشم
با مهدی موعود عزادار تو باشم
هر چند بود شرح غمت فوق بیان ها
من میثمم و شیفته دار شمایم
مداح شما نه سگ دربار شمایم
یک عمر گدای سر بازار شمایم
خود هیچم و با هیچ خریدار شمایم
گفتم که شوم یار شما عار شمایم
دارم به سر شانه بسی کوه زیان ها
شاعر: استاد سازگار
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net