ای سرو قطعه قطعه در خون کشیده ام
ای دیده بسته از نگه ای نور دیده ام
داغت نشست تا به دلم ای همای جان
آتش گرفت لانه مرغ پریده ام
صد بار جان رسیده به هر گام بر لبم
تا در کنار پیکر پاکت رسیده ام
چون بر گ نسترن جگرم پاره پاره شد
تا گشت نقش خاک زمین یاس چیده ام
قوّت ز هر دو زانو و نورم ز دیده رفت
ز آن دم که بانگ یا ابتایت شنیده ام
تنها نه در کنار بدن بلکه نوک نی
گرید به زخم های تو رأس بریده ام
بعد از تو می دهند گواهی به مرگ من
رنگ پریده من و قد خمیده ام
ای اهل کوفه هلهله از چیست این همه
ساکت شوید من پدری داغ دیده ام
خلوت کنید معرکه جنگ را که من
گریم بلند بر گل در خون طپیده ام
هر کس که داغ دید گریبان درد ز هم
من در غم تو دامن دل را دریده ام
میثم کشد به شعله جهان وجود را
از آتشی که در دل او آفریده ام
شاعر: استاد سازگار
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.