ای ماه رخسارت نمایان کن
وقتی که مردم روی پنهان کن
ای ساقی از خم خانه وحدت
یک جرعه در جام خماران کن
رویم به سوی قبله کن انگاه
با تیغ ابرو ذبح ایمان کن
اسلام من شور ولای توست
سلمان خود را خود مسلمان کن
بیمار حجر خویش را از لطف
با شوکران ناز درمان کن
ای یوسف مصر دل ارباب
جامی به رحل اهل کنعان کن
تو اکبر اربابی ای اکبر
هم شان اکبر لطف و احسان کن
ای پادشاه کشور دلها
فکری به حال ما گدایان کن
از ماذنه بفرست ابر مهر
بر این بیایان عزم باران کن
این است شور عرصه محشر
الله اکبر از علی اکبر
وجه علی خوی حسن داری
خون خدا را در بدن داری
عطر دهانت مانده از بوی
شیری که در کنج دهن داری
هر چند در بین غلامانت
اقا تر و بهتر ز من داری
اواره عشق تو ام مولا
پس تو اویس بی وطن داری
من حرز عشقت را به دل دارم
تو حرز زهرا را به تن داری
از اشک های دیده زینب
ای بی کفن اقا کفن داری
دین تو دین ماست چون عزم
فانی در مولا شدن داری
تو شیر شیر شیر حقی و
پس بازوی خیبر شکن داری
شور جوانان پیروی از توست
شوری که در قلب یمن داری
می اید از ره حجت اخر
با اسم رمز یا علی اکبر
جان دهی یا جان ستانی
از پدر با هر قدم
این خرامان راه رفتن را
به زهرا رفته ای
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است