ای ماه من جان رباب رو نیزه ها آروم بخواب
اصلا نبند چشماتو تا که نبینی علی
رو دست من جای طناب
غصه میخوره چقدر عمه برای تو
کشته مادر تو رو زخم لبای تو
می بینم روی نیزه حرارت آبت کرده
هنوزم حسم میگه علمدار برمیگرده
علمدار بر میگرده
*****
روز و شب ندارم علی بی تاب و بیقرارم علی
حالا که تو پر زدی رفتی روی نیزهها
دیگه بمون کنارم علی
چی سرت اومد آخه ای بی گناه من
کاش بسوزه حرمله با سوز آه من
می بینم روی نیزه رخت بی رنگه مادر
برای لبخند تو دل من تنگه مادر
علمدار بر میگرده
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.