ای کعبه دل کوی تو یا حضرت هادی * کربلایی حسین طاهری

بازدید: 1525 بازدید
مهجه در تلگرام

ای کعبه دل کوی تو یا حضرت هادی

وی قبله جان روی تو یا حضرت هادی

ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی

ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی

آیینه اجلال نبی کیست تویی تو

چارم علی از آل نبی کیست تویی تو

تو اختر برج نبوی شمس هدایی

ماه علوی آینه حسن خدایی

فرمانده ملک قدر و جیش قضایی

آری تو علی ابن جواد ابن رضایی

خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند

ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند

تو جانی و در کالبد کل وجودی

تو وجه خدا آینه غیب و شهودی

تو نیت و تکبیر و قیامی و قعودی

تو رابطه خلق و خداوند و دودی

از فیض تو منت به سر خلق نهادند

با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند

ای گوهر توحید به درج دهن تو

روییده به هر سو گل وحی از چمن تو

انوار خدا در تو و حسن حسن تو

ما جامعه داریم ز فیض سخن تو

زین جامعه دل سوی تولای تو راهی است

هر جمله آن جلوه ای از وحی الهی است

از سامره خیزد به فلک نور حقایق

دل ها به طواف حرم قدس تو شایق

مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق

روزی خود خوان کرمت جمله خلایق

مدح تو ندای حق و جبریل منادی

نام تو علی کنیه زیبای تو هادی

من آبرو از خاک در سامره دارم

من خاطره ها از سفر سامره دارم

من جلوۀ طور از شجر سامره دارم

من عشق دو قرص قمر سامره دارم

هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست

چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست

تو حجّت حق خلق به تأیید تو بنده

توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده

جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده

در بین قفس رام تو شیران درنده

کردند چو بر ماه جمال تو نظاره

پروانه صفت دور تو گشتند هماره

نور تو که از صبح ازل تافته در دل

خاموش نگردد به هزاران متوکّل

هرگز نشو محو، حق از فتنه باطل

آری نرسد بار کج خصم به منزل

قرآن همه را با سخن وحی دهد پند

هر چیز بود فانی جز وجه خداوند

ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت

آوخ که رسید از ستم خصم عذابت

گریم به تو و غصّه بیحدّ و حسابت

افسوس که بردند سوی بزم شرابت

برخیرگی خصم و به بی شرمی او اف

خاکم به دهن جام میت کرد تعارف

تو آیه تطهیری و رجس از تو به دور است

دل جای خدا و دهنت چشمه نور است

وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است

مست می و مست ستم و مست غرور است

با آن شرف و عزّت و اجلال معانی

می خواست که در محفل او شعر بخوانی

خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش

بر خاک فکندی زیر تخت غرورش

گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش

افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش

لرزید ولی در پی اظهار ندامت

می زد همه دم تیشه به طوبای امامت

فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت

افسوس که مسموم شدی چون پدرانت

آوخ که ز تن رفت برون تاب و توانت

سوزد جگرم بر تو و غمهای نهانت

«میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد

باشد که به خاک حرمت چهره گذارد

شاعر: استاد سازگار

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

متن کامل

فاطمیه 1402