تاریخ انتشار:
بازدید: 2,255 بازدید



بابایی بهم خورده وضعم پریشونمو سوخته موهام
منو مسخره کردنم بس که کهنه است لباسام
منو میزدن بی بهونه بابایی
روی صورتم رد خونِ بابایی
تو این مدتی که نبودی میخوردم
به جای غذا تازیونه بابایی
بابایی فضای خرابه برای رقیت عذابه
یه گوشه زمین گیرمو گریه هام بی جوابه واویلا
بابایی تموم تنم زخمی زیر چشمام کبوده
اینا یادگاری از اون کوچه های یهوده واویلا
شکستن تو بازار سرم رو بابایی
لگد میزدن پیکرم رو بابایی
همونی که گوشوارمو کند و با خنده میگفت
کشید از سرم معجرم رو بابایی
.
.
شب سوم محرم ۱۳۹۹ حاج حسین سیب سرخی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.
