بابا جون سلام عزیزم با خودت صفا آوردی
اینجا ما چیزی نداریم میدونم غذا نخوردی
اینجا ما غصه میخوردیم غذامون غم شده بابا
کی تو رو اینجوری کرده دندونت کم شده بابا
هر چی که طعنه شنیدم من به رومم نیاوردم
میدونستم که میایی جلوشون کم نیاوردم
با همین دست شکسته اینجا ها رو جارو کردم
این دفعه با بوی آتیش لباسامو خوشبو کردم
مو های خاکی و سوخته لبای زخمی و پاره
هر جوری باشی قشنگی بابا جون عیبی نداره
صورت منم کبوده مو های منم که سوخته
بابا جون گوشواره هامو اون آقا برده فروخته
بابا جون یه شب نبودی من توی صحرا جا موندم
یکی از پشت سر اومد موهامو گرفت کشوندم
عمه جون اگه نبودش روزی صد دفعه میمردم
مادرت زهرا رو دیدم اون شبی که سیلی خوردم
بابا جون بقیه کوشن شما رفتید و صفا رفت
اینجا همبازی ندارم علی اصغرم کجا رفت
بابا جون دختر شامی رو دلم غصه میذاره
داداشم قول داده بود که عروسک برام بیاره
بابا من همیشه گفتم یه عمو دارم که مَرده
یادته پیش تو قول داد عمو پس کی بر میگرده
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net