بابا حیدر برا رفتن شد آماده
شده خونی تو مسجد مهر و سجاده
بابا حیدر داره از پیشمون میره
تو دستای یتیما کاسه شیره
بابا حیدر
****
بابا حیدر چقدر دیدی تو نامردی
که درد دل با چاه کوفه میکردی
بابا حیدر داری میری دیگه از حال
عزا داری برای فاطمه سی سال
بابا حیدر
****
بابا حیدر امون از اه و افسوست
جلو چشمات جسارت شد به ناموست
توی چشمات یه قاب عکس نیلی بود
توی گوشت صدای ضرب سیلی بود
بابا حیدر امون از اتیش و مسمار
لگد میخورد یکی بین در و دیوار
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است