بارونیه چشمایی که بازم رنگ دریاست
رو گونش اشکایی که پر از یاد زهراست
گرفته دل شهر کوفه روونه شده مرد بارون
داره میبره سمت مسجد دل همه رو مرد دلخون
دم اذون و همه دیدن مولا رو
میذاره پشت سر غم و رنج دنیا رو
میره و میبره خاطرات زهرا رو
الا یا اهل العالم قد قتل المرتضی
****
دیدن همه از خونه که داره میره بابا
باز دخترش دل خون امون از درد دنیا
به کام دلش دنیا تلخ رسیده دیگه شام اخر
رو لب میخونه انا لله به لب رسیده جون حیدر
داره میره علی میبینن اشک بابا رو
داره میره علی میبره اه شب ها رو
میره و میبره خاطرات زهرا رو
الا یا اهل العالم قد قتل المرتضی
****
حالا علی افتاده روی خون سر میذاره
پره خون شده محرابش ولی دل پاره پاره
دارن می برن سمت خونه سرش پره خون جونش بر لب
خدا برس با این صحنه به داد دل خون زینب
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است