تاریخ انتشار:
بازدید: 1,155 بازدید



بار امانت است که بر دوش میکشی
بیهوده نیست اینکه چنین قد کمان شدی
جان را چه قابل است که بی هیچ وحشتی
صد بار پیش مرگ امام زمان شدی
باید گلوی مرثیه ها را فشرد و گفت
کی بی قرار و مضطرب و ناتوان شدی
شهری که چشم بود سراپای مردمش
انجا شهید طعنه و زخم زبان شدی
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.
