متن مداحی [ باز خبر از سوریه رسید و ] محمدحسین حدادیان

بازدید: 394 بازدید

باز خبر از سوریه رسید و دل با غم سهیم شد

دختری از نسل سادات بن الزهرا یتیم شد

خبر آوردن کسی از پیکرش سر نبریده

دخترش رو نیزه ها سر بریده ای ندیده

ولی دنیا با دختر سه ساله بد تا کرد

تا سرِ باباشو تماشا کرد

یه گوشه ی خرابه جون داد

ولی دنیا شد با رقیه بی وفا انقدر

که تا میگفت بابا یکی میزد

از بس زدن به لکنت افتاد

بمیرم کاش همین حالا

نمیتونست بگه بابا

****

این شهیدی که یه عمری خادم رقیه جان بود

شد فدای اون شهیدی که تا آخر نگران بود

عازم جنت شده از زینبیه خوش به حالش

هلهله نشد جواب گریه ی اهل و عیالش

ولی بد شد خیلی دم دروازه ی ساعات

میرقصیدن پا محمل سادات

رأس ابالفضل روی نی بود

چقدر جای خالیِ سقا میشد اون روز حس

وقتی که زینب رفت به اون مجلس

اون مجلسی که بزم مِی بود

رقیه بود ربابم بود

کنار سر شرابم بود

****

قول میدم اگه ورق برگرده و علیم نمیره

جوری لالایی بخونم حرملم گریش بگیره

دیگه دنیا بدون تو به ما نمیسازه

هنوز میبینمت چشات بازه

برا تو میخونم لالایی

به اصرار عمه منم یه جرعه آب خوردم

ببین برای تو هم آوردم

ولی تو روی نیزه هایی

من این پایین تو اون بالا

علی بالام لالا لالا

****

مردمی که عمری چشم دیدن ما رو ندارن

برا خونَشون میان از اینجا هیزم برمیدارن

میدونستی بی حیایی که تورو از من گرفته

نامه داده کشتن خانوممو گردن گرفته

توی نامش نوشته بین کوچه غوغا شد

محکم زدم انقدر که در وا شد

امیر زهرا پشت در بود

توی نامش نوشته زهرارو تا شناختم

لگد زدم بچشو انداختم

از کینه قلبم شعله ور بود

منه تنها منه مظلوم

ازت میخوام بمون خانوم

 

جدیـدتـرین اشعار در ایـتا: کلیک کنید
جدیدترین اشعار در تلگرام: کلیک کنید

جهت دانلود صوت کلیک کنید

کربلایی محمدحسین حدادیان
وفات حضرت ام کلثوم سال ۱۴۰۲
مراسم ویژه شهادت سید رضی موسوی
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید

Mohjat.Net
.

مطالعه بیشتر