باغبانی مثل من شرمنده از گل ها نشد
غنچه نشکفته ام گلبرگ هایش وا نشد
آشیانی را که با هم ساختیم آتش زدند
آنچه را بابا سفارش کرده بود اجرا نشد
پای نا محرم نباید باز میشد در حرم
با تمام قدرتم مانع شدم اما نشد
ضربه ای با پا به در زد سخت پهلویم شکست
بعد از آن زهرا برای تو دگر زهرا نشد
ریسمان را باز میکردم اگر قنفذ نبود
با غلاف تیغ محکم زد به دستم وا نشد
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net