با سر رسیده ای بگو از پیکري كه نيست * متن روضه حضرت رقیه

بازدید: 544 بازدید
سایت مهجه

با سر رسیده ای بگو از پیکري كه نيست

از مصحف ورق ورق و پرپري كه نيست

شبها که سر به سردی این خاک می نهم

کو دست مهربان نوازشگری که نیست

باید برای شستن گل زخمهای تو

باشد گلاب و زمزمی و کوثری که نیست

قاری خسته تشت طلا و تنور نه

شایسته بود شان تو را منبری که نیست

آزاد شد شریعه همان عصر واقعه

یادش به خیر ساقی آب آوری که نیست

تشخیص چشمهای تو در این شب کبود

می خواست روشنایی چشم تری که نیست

دستی کشید عمه به این پلکها و گفت

حالا شدی شبیه همان مادری که نیست

دیروز عصر داخل بازار شامیان

معلوم شد حکایت انگشتری که نیست

حتي صبور قافله بي صبر ميشود

با خاطرات خسته ترين دختري كه نيست

 

.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت رقیه
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.

متن کامل