بعد پنجاه و چند سال این بار از دل خود کشید آهی سرد
حلقه زد اشک با برادر گفت پسر مادرم بیا برگرد
خاک اینجا به ما نمی سازد جان زهرا به خانه ات برگرد
بوی دلشوره میدهد اینجا بوی غم بوی درد بوی بلا
نفسی صبر کن چه می شنوم ماریه غاضریه کرب و بلا
هیچ کس روی سیل ویران گر خانه خویش را نمی سازد
به مدینه مرا ببر با خود خاک اینجا به ما نمی سازد
چادرم را گرفته ام از ترس تن طفلان خرد میلرزد
از همان لحظه ای که دخترکت نیزه ها را شمرد می لرزد
گله دارم ولی ارام بچه را تازه شیر داده
باز هم گریه اش بلند شده چه شده زود میپرد از خواب
خنده های بلند ان لشکر حال زن ها کلافه ام کرده
خوب شد خواهرت از ان اول چند معجر اضافه اورده
دو گره میزنید از امروز زیر معجر خدا بخیر کند
ان همه پنجه ان همه ترکه چند دختر خدا بخیر کند
ساربان پیش خود نشان داده روی انگشت تو نگینش را
صدقه میدهم برای سرت خولی اورده خورجینش را
خبرم داد کوفه شمر انجا حرف هایی به نیزه داران زد
لبه تیغ های تیرش را حرمله چند دفعه سوهان زد
به خیالم ز کوفه امده اند لات هایی که دست چین شده اند
چشم هایی که خیره سر هستند ………..
کاش میشد بمیرم از حالا که نبینم سرت شلوغ شده
بنگرم از میان نا محرم که سر پیکرت شلوغ شده
تل خاکی و گودی گودال حرف های مرا تو کامل کن
یا که فکری به حال خواهر کن یا نگاهی به ان ارازل کن
چند روزی دگر در ان گودال وقت تعبیر حرف هایش شد
خواست با خواهرش وداع کند لطمه ای مانع صدایش شد
****
هر چه او بیشتر نفس میزد بیشتر میزدند زینب را
تیغشان مانده بود در گودال با سپر میزدند زینب را
چادرش زیر پای او پیچید بین نا محرمان زمین افتاد
از سر تل خاک تا گودال با کمر میزدند زینب را
یک نفر مانده بود در گودال صد نفر میزدند زینب را
.
.
متن شعر مداحی بعد پنجاه و چند سال این بار از دل خود کشید اهی سرد
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.