بمیرم از خدامه سوی نیزه نگامه
نزن اینجور منو اونکه رو نی میبینی بابامه
گوشوارم رو نکش من خودم بهت میدم
فقط عمو عباس نبینه
هر چی میخوای بزن من اگه حرف زدم
فقط عمو عباس نبینه
معجرو پس بده از روی نیزه ها
داره عمو عباس میبینه
لااقل عمه هامو نزن بی هوا
داره عمو عباس میبینه
میبینه که آتیش گرفته لباسام
میبینه که دیگه مثه پیر زن هام
هنوز برای من سواله
چطور یه دختر سه ساله
شبا تو تاریکی صحرا
خوابیده روی خاک و خارا
وقتی که زجر اومد سراغش
نگم چطور بلند شد از جا
نگم چجوری داشت هواشو
اصلا بلند نکرد صداشو
کی میگه که تو راه برگشت
کشید موهاشو
فقط دیدن که جون به تن نداره
یه جای سالم تو به بدن نداره
کسی نگفت یتیم زدن نداره
.
.
شب سوم محرم ۱۳۹۹ حاج امیر کرمانشاهی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.