به اولین روزه ی اباعبدالله ” محمدحسین حدادیان ” شعر کامل

دلچسبه توی نجف بشم مهمونت دلچسبه بشینم روبرو ایوونت دلچسبه قدم زدم زیر بارونت مولا علی مولا دم ایوون طلا مولا مولا…

پاشو ای آروم جون علی پاشو تو این بار و جون علی نگو که داری میری فاطمه ببین که خیل داغون علی…

سر از بدنم که میشه جدا راضی ام بازم به رضای خدا اگر که تنم رو خاکه رها راضی ام بازم به…

چشم و چراغ زندگی که داری سوسو میزنی ولی برای دلخوشی خونه رو جارو میزنی زهرا نرو از پیشم ای خوشی روزگارم…

من برا همین به دنیا اومدم که تو روضه های تو گریه کنم از همین میترسم آقا یه روزی نتونم برای تو…

هر کس نشناخت مرتضی را بی رگ شد و باخت مرتضی را در غیبت عشق سامری شد در حرف و حدیث حیدری…

این همه راه دویدم به سوی دلدارم به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن که کنار بدنت جان…

نوکرت صاحب منسب شاهانه شود هرکسی اهل تو شد عالِم فرزانه شود هرکه از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست عاقل آن…

هر بار دلم خسته شد از بار گناهی شرمنده و بی تاب کشیدم دو سه آهی با اشک نشستم دم العفو گرفتم…

من که از عشق تو مستم با تو بودم با تو هستم کاشکی وقت مردن من باشه تو دست تو دستم سایه…