به تو جبریل احترام کند
پیش پایت نبی قیام کند
به تو باید خدا سلام کند
و تو را صاحب مقام کند
باید اینگونه منجلی بشوی
مادر همسر علی بشوی
با نبی گرچه همنشین بودی
قبل از اسلام بی قرین بودی
بین زنها تو بهترین بودی
در زمین آسمان نشین بودی
اشک تو ای خدیجه قرا
ریخته گریه ملائک را
مثل ابر بهار گریه مکن
انقدر گریه دار گریه مکن
از بد روزگار گریه مکن
مادر بیقرار گریه مکن
در سرت فکر کیست میدانم
گریه ات مال چیست میدانم
در عذار گلت چه میبینی
که چنین بیقرار و غمگینی
نگران هجوم گلچینی
یا که رنجور دست سنگینی
اه از ان دست اه از ان ازار
اه از ان کوچه اه از ان دیوار
***
دیدم از خیمه نگاه پدر مظطر تو به فدای سر تو
کاش میمرد ز فریاد پدر , مادر تو به فدای سر تو
دیدم از لشکر بی شرم فقط هلهله را خنده حرمله را
که گرفتست به یک تیغ نشان حنجر تو به فدای سر تو
دیدم از تیر سه شعبه گلم از خواب پرید گوش تا گوش درید
***
رعشه های بدنت در نفس اخر تو به فدای سر تو
دیدم ان دم که سر نیزه فرو رفت به خاک شدم از غصه هلاک
به سر نیزه در امد ز لحد پیکر تو به فدای سر تو
سر تو قاتل مادر شده ای نیزه نشین
سر سر نیزه بزرگ است برای سر تو به فدای سر تو
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست