به سر رسید دگر داستان غربت من * متن روضه حضرت زینب

بازدید: 524 بازدید

به سر رسید دگر داستان غربت من

کجایی ای سبب خنده ی ولادت من

عزیز مادر من یار با محبت من

همیشه دیدن روی تو بوده عادت من

مریض درد فراقم بیا عیادت من

چقدر بار مصیبت به شانه بردم من

خدا گواست که یک سال و نیم مُردم من

چه غصه ها که برای تنت نخوردم من

تو روی خاک و به بادها سپردم من

مرتبت کنند ای نخل سرو قامت من

تو رفتی و غم داغ تو بر جبین افتاد

چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد

به ضرب تیر گلوی تو از طنین افتاد

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

دم شهادت تو شد دم شهادت من

ز خاطرم نبرم چشم های گریان را

نگاه حسرت و سوز دل یتیمان را

به کوفه طرز پذیراییِ ز مهمان را

سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را

شکست رأس تو از دست رفت طاقت من

شدیم وارد شام خراب یادت هست

به بازوی منه خسته طناب یادت هست

به آستین که گرفتم حجاب یادت هست

تو را زدند به قصد ثواب یادت هست

زدند لطمه به روی تو و به عزت من

منو غم و منو ناله امان از این غربت

کفن نداشت سه ساله امان از این غربت

فلک نبود و قباله امان از این غربت

رُخَش کبود چو لاله امان از این غربت

گذاشت داغ روی داغ بی نهایت من

 

.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت زینب کبری
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.

مطالعه بیشتر