به عنایت مولا ” مجید بنی فاطمه ” شعر کامل

متن شعر خسته ام خالیه آقا دستم خستم خالیه آقا دستم دلمو به ضریحت میبینی آقا بستم دنیا بی تو نداره معنا…

روزامو میشمارم یکی یکی بعد از این تا روز اربعین شبهامو میشمارم حال و روزمو ببین تا شب اربعین گریه زاری شب…

حس می کنی زمین و زمان گریه می کنند وقتی که جمع سینه زنان گریه می کنند باز این چه شورش است…

هزار و چهار صد ساله دلم تو گوداله به یاد قرآنی که تو قتلگاه پا ماله ای داد ای بیداد کاف ها…

از دم دروازه معلوم است بد تا می کنند خیره سرهایی که زینب را تماشا می کنند گاه با شمشیر و نیزه…

زنای خیمه رو موقع فرار ببینن بی چادرن دِق میکنن اینا خواهر زاده های حسنن زنا سیلی بخورن دِق میکنن من میرم…

القاب بنت المصطفی کثیره نَظَمتُ مِنها نَبذَةً یَسیره زهرای مرضیه که بی نظیره القاب بنت المصطفی کثیره هی نوریه هی حوریه هی…

تو زندگیت دنبال امام حسین باش دل به این دنیا نبند وفا نداره دنیا دیده هاش میگن هیچ جا شبیه سحرای کربلا…

دوباره خورده زمین مثه عباس نوکرش شفای مادرمو میگیرم از مادرش شد شد نشد میرم کربلا پیش عموم ابالفضل میزنم زیر گریه…

ای خانه دل بیت الحرمت دشمن خجل از لطف و کرمت دل ها شرری از طور غمت صحرای بلا گلگون ز دمت ایینه…