به هم آنقدر می آمد نمازم با اذان تو
گره عمری بهم خورده توانم با توان تو
تمام تو از آن من تمام من از آن تو
بمان پیشم که میمیرد بهارم با خزان تو
همیشه با تو میگفتم کنارم اکبرم که هست
چه غم از پیری ام وقتی نگاه آخرم که هست
کنارش گرچه لیلا نیست اما خواهرم که هست
دلت در گیسوان من دلم در گیسوان توست
به تو گفتم برو اما پدر پشتت به راه افتاد
نگاهم بر نگاه تو لبم اما به آه افتاد
صدای شیون عمه میان خیمه گاه افتاد
کمان ابروی ما رفتی حرم شد قد کمان تو
از این بدتر نمی گردد که اسبت اشتباهی رفت
از این بدتر نمی گردد که چشمانت سیاهی رفت
میان حلقه ی جمع سپاهی بی پناهی رفت
انار فاطمه دیدم اناری شد لبان تو
سبک تر گشته ای اما شبیه پَر نمی مانی
چرا بر روی دستانم علی اکبر نمی مانی
چرا حرفی نمی گویی مگر دیگر نمی مانی
کدامین خشک تر بوده زبان من زبان تو
علی جان زندگانی از جوان مرده نمی آید
توان راه رفتن از زمین خورده نمی آید
نفس های مرا داغ پسر برده نمی آید
لبت بوسیدم و خون شد دهان من دهان تو
زمین خوردی زمین خوردم پدر گفتی پدر گفتم
بهم خوردی بهم خوردم جگر گفتی چگر گفتم
مفصل نیزه ها خوردی ولی من مختصر گفتم
چرا با فصله مانده تمام استخوان تو
نگاهم تار میبیند کجا چیدم کجا چیدم
کشیدم دست بر خاک و تو را روی عبا چیدم
هزار و نهصد و اندی کنار هم تو را چیدم
ولی خیره به من مانده نگاه مهربان تو
.
شب هشتم محرم ۱۴۰۰ سید مهدی حسینی
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
اشتباهات تایپی متن مداحی را اطلاع بدید
.
www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.