بچم داره از تب میمیره
آخه چطور گِریَم نگیره نگرانم
باباش بردش تو جمع دشمن
شاید آبش دادن ولی من نگرانم
آبرودار جهان به چند نفر بی آبرو
رو بزنه به خدا خیلی بده
علی اصغر زبونم لال روی دستای حسین
جون بکنه به خدا خیلی بده
دیر کردن چه بلایی سر بچم اومده معلوم نیست
کجا گیر کردن ابن سعد و حرمله با خنده هاشون
والله منو پیر کردن / دیر کردن
واویلا واویلا
****
پس طفل شیرخوارم کجا رفت
باباش پشت خیمه چرا رفت نگرانم
شاید کشتن بچم رو حالا
باباش دفنش کرده تو خاکا نگرانم
اسب شمر آب میخوره دو قطره آب
به شیرخوار ما نرسه به خدا خیلی بده
.
با نوای سید محمدرضا نوشه ور
شب هفتم ماه محرم ۱۴۰۲
اشعار محرم ۱۴۰۲ یکجا » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.