بگیر دستمو ببر مرا به سوی کربلا * کربلایی جواد مقدم

منه بی‌ مایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر…

تفسیر عشق درس الفبای کربلاست لب تشنه خضر در پی صحرای کربلاست باز این چه شورش است که در خلق عالم است…

نفسم تسبیحه اگه من برای تو گریه کنم بده اشکی آقا برا کربلای تو گریه کنم دم باب القبله شب جمعه های…

قاصدکا خبر آوردن روز آخریمه بذار که تشنه جون بدم چون سهم خواهریمه یا حسین دیگه ختم دفتره اینم ته قصه خواهره…

نه قصه است نه رویا نه شعره نه حکایت دقیقا همینطور نوشته تو روایت پا به ماه بود خانوم جوون و چهل…

در دلها جز غم تو بی تاثیره عشق تو مال همه است عالمگیره عشق تو هدیه ایِ از طرف خدا به بنده…

غیر از خودت از هر دو جهان بی خبرم کن اشکی بده سوزی بده اهل سحرم کن دیوانه ام اما دیوانه ترم…

هرچه بادا باد اما عشق باد عشق بادا عشق بادا عشق باد جوهر این عاشقی ها عشق باد کار دنیا کار فردا…

تا خبر جوونتو شنیدی تا حال و روز حسنینو دیدی با هر قدم خوردی زمین تو کوچه تا خونه رسیدی صدا زدی…

مدینه غم داره دلم عزاداره داغ بقیع کرده دلم رو صدپاره خسته تر از خسته با قلبی بشکسته یکی داره روضه میخونه…