بگیر دست منو پاشو نمونده راهی تا خونه
به روی چادرت مادر یا اینکه خاک یا خونِ
نتونستم سپر باشم تموم غصم از اینه
چرا دستت به دیواره مگه چشمات نمیبینه
عجب رویی چه ابرویی کبوده صورت ماهت
بابا دق میکنه حتما فهمه بسته شد راهت
با این حالت نمی مونی فدای عمر کوتاهت
****
همه دنیا تو این کوچه شده روی سرم اوار
یه سیلی خوردی از نا مرد یکی هم خوردی از دیوار
به یایا چی بگم حالا چرا چشمای تو تاره
با اون سیلی گمونم که شکسته باشه گوشواره
اگه بابا یه وقت از من بپرسه تو چی میدونی
یا از فردا بگه زهرا چرا روت و می پوشونی
چی دارم من بگم وقتی که هستش چادرت خونی
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net