بیدار هستم تا سحر از درد سلمان
در پشت در بد زد مرا نامرد سلمان
تو شاهدی من هم کلام جبرئیلم
زهرا کجا و عده ای ولگرد سلمان
فهمید تا پشت درم لج کرد هُل داد
—————————
خیلی برای غربت حیدر دلم سوخت
پیش همه دیدی که گریه کرد سلمان
وقتی زمین میخورد پیشم زنده میشد
آن خاطرات دستمال زرد سلمان
حیدر زمین میخورد و قنفذ کیف می کرد
.
شب ۴ فاطمیه دوم ۹۹ حاج امیر کرمانشاهی
.
متن مداحی / متن شعر / اشعار مداحی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
.
Mohjatt.blog.ir
Mohjat.net
.