


بی خبرم از زخم لب تو
متن شعر
بی خبرم از زخم لب تو
بی خبری از زخم لب من
نیزه و سنگه خواب شب تو
سیلی و درده خواب شب من
تا شمرو با اون حال توو گودال
من دیدم ترسیدم
دور از تو من تنها تو صحرا
لرزیدم ترسیدم
روو نیزه ها بابا سرت طلوع کرده
تو رفتی و دشمن تازه شروع کرده
مظلوم باباجان غریب بابا جان
****
بی خبرم از حال تن تو
بی خبری از حال تن من
نیزه چه کرده با بدن تو
ضربه چه کرده با بدن من
تو بزم نامردا چه چیزها
نشنیدم ترسیدم
تو اون تشت لب هاتو رگ هاتو
بوسیدم ترسیدم
توی طبق بابا شبیه نور بودی
خودم شنیدم که کنج تنور بودی
مظلوم باباجان غریب بابا جان
****
بی خبرم از درد و غم تو
بی خبری از درد و غم من
شونه زدم به موی کم تو
شونه بزن به موی کم من
تو این راه از بازار از آزار
رنجیدم ترسیدم
افتادی از بالا رو خاکا
فهمیدم ترسیدم
خداروشکر بازم شدی تو مهمونم
شبیه دندونت شکسته دندونم
مظلوم باباجان غریب بابا جان
حاج محمود کریمی
شب ۲۴ صفر ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

