تاریخ انتشار:
بازدید: 718 بازدید



تا کمی پلک چشم من نم شد
بزم عشق دلم فراهم شد
صورتم میزبان باران است
مثل برگی که سهم شبنم شد
کمر اسمان غمزده هم چون
هلال محرم اش خم شد
حضرت فاطمه صدایم کرد
دل اواره باز محرم شد
اسم اعظم همان حسین است و
ادم از فیض او معظم شد
شکر لله که زنده ماندم
باز دهه اول محرم شد
هر شبی که زیاد سینه زدم
فاصله تاخدایمان کم شد
***
به تن نوکران تو چقدر این لباس سیاه می اید
ناله مادری غریبانه از دل قتلگاه می اید
مادری که خمیده ظهر دهم عقب نیزه راه می اید
روی ناقه عریان کودکی بی گناه می اید
می شد ای کاش ان زمان بودم
سپر زخم کودکان بودم
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.
