ته مانده های موی سیاهم تمام شد
در بین مشت پیر زنی گیر کرده است
لقمه به دست حرمله می خورد نان ولی
با پشت دست طفل تو را سیر کرده است
دندان شیری ام که شکست و سرم شکست
هر کس که دید روی مرا اشتباه کرد
عمه به معجرم دو گره زد کشیدنش
روی مرا کشیدن معجر سیاه کرد
ز پشت ناقه زمین خورد با سرش در خواب
به گونه اش دو سه تا جای سنگ هم افتاد
کشید معجر او را چنان زنا زاده
که روی صورت او جای چنگ هم افتاد
شبی که زجر رسید و کشان کشانش برد
به طعنه گفت یتیمی و ریش خندش کرد
نبود عمه سوارش کند ولی عوضش
گرفت حرمله از موی سر بلندم کرد
.
.
متن شعر مداحی ته مانده های موی سیاهم تمام شد
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.