تاریخ انتشار:
بازدید: 1,002 بازدید



جانم فدای آن بنایی که نداری
قربان آن گلدسته هایی که نداری
هر جا حرم دیدم سرودم زیر لب از
دلتنگی گنبد طلایی که نداری
باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد باب المجتبایی که نداری
قالیچه ارثیه مادر بزرگم
نذر تو و صحن و سرایی که نداری
من هر شب جمعه سلامی میدهم به
شش گوشه کرب و بلایی که نداری
ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه
در مجلس دار البکایی که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق میدهم درد آشنایی که نداری
شاعر: محمد جواد پرچمی
حاج سید مهدی میرداماد / شب بیست و هشتم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست
