جانم فدای آن بنایی که نداری
قربان آن گلدسته هایی که نداری
هر جا حرم دیدم سرودم زیر لب از
دلتنگی گنبد طلایی که نداری
باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد باب المجتبایی که نداری
قالیچه ارثیه مادر بزرگم
نذر تو و صحن و سرایی که نداری
من هر شب جمعه سلامی میدهم به
شش گوشه کرب و بلایی که نداری
ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه
در مجلس دار البکایی که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق میدهم درد آشنایی که نداری
شاعر: محمد جواد پرچمی
حاج سید مهدی میرداماد / شب بیست و هشتم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست