جلو انداختم گلویم را
نخورد تیر بر لب بابا
سر بلندم در امتحان عطش
گر سرم را گرفته ام بالا
رو زدم تا نجاتشان بدهم
نیست محتاج قطره ها دریا
کاشف الکرب خیمه ام امروز
طفل باب الحوائج فردا
اهل توحیدمو در این شش ماه
جای لالا شنیده ام لا لا
تشنه ام تشنه رضایت دوست
تشنگی می کشم برای خدا
جان شش ماهه و نود ساله
همه قربان سیدالشهدا
گردنم از عقب که می افتد
گلویم تازه می شود پیدا
تا که خونم به دامنت نچکد
دست و پا هم نمیزنم حتی
تیر لشکر اگر مرا نکشد
آخرش می کشد مرا گرما
.
.
شب هفتم محرم ۱۳۹۹ حاج سید مجید بنی فاطمه
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.