جهان در انزوای بی‌کسی بود شعر ولادت پیامبر مجتبی نظری پور

نویسنده:
بازدید: 1102 بازدید
مهجه در تلگرام

 جهان در انزوای بی‌کسی بود

سکوت و داد و بیدادش برابر

همیشه محضر قاضی اجبار

میان روز و شب، شب حکم آخر

جهان در انزوای بی‌کسی بود

امیدش آرزو را دار می‌زد

عدالت با طناب جاهلیت

همیشه حکم اعدامش می‌آمد

جهان در انزوای بی‌کسی بود

به دیوار غریبی تکیه می‌کرد

به پاییز و غروبش خیره می‌شد

برای روضه‌ی خود گریه می‌کرد

جهان در انزوای بی‌کسی بود

دلش فریاد را فریاد می‌زد

غروب گریه را با چشم دید و

طلوع خنده‌ها را داد می‌زد

گره زد بر ضریح استجابت

شبی زلف نیاز و گریه‌اش را

به گوش قاصدک درد دلش گفت

که پیغامش برد تا آسمان‌ها

غریبی آشنا فانوس در دست

غریبی آشنا از مبدا نور

غریبی آشنا نزدیک می‌شد

غریبی آشنا می‌آمد از دور

برای روز خورشید آمد از راه

برای خواب شب لالایی آمد

خرد تنها مسیرش از جنون بود

جهان مجنون که شد لیلایی آمد

شب شیدایی دنیا مبارک

شب شیدا شدن باران می‌آمد

زمین و آسمان فریاد می‌زد

سلام ای عشق ای باران، محمد

شعر: مجتبی نظری پور

 

 

ولادت پیامبر هفده ربیع
جدیدترین اشعار ” مشاهده

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net

متن کامل

فاطمیه 1402