جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد
باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد
مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند
پیر مردی ز نفس مانده کمانی تر شد
خانه سوخته را بار دگر سوزاندند
باز تکرار غم اتش و دود و در شد
شکر این بار کسی پشت در خانه نبود
همه بر مرکب و من در پیشان روی زمین
بین این راه فقط ناله من مادر شد
دست من بسته و از داغ غمت افتادم
یاد دستم که به دنبال علی پرپر شد
یاد دستان یتیمی که به امید پدر
بین زنجیر ترک خورد و کمی لاغر شد
گوشواره گل سر رفت ز یادش اما
به عوض روضه او غارت انگشتر شد
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است