حیدری ام قلندرم * محمدرضا بذری

کجاست برادرم تو لحظه های آخرم در انتظارشم که برسه بالا سرم نمیشه باورم نیاد عزیز فاطمه حسین من که بود همیشه…

دست نگه دار عبا بر نداشته پیره مرده عصا بر نداشته یک قدم تا حالا بی عمامه توی این کوچه ها بر…

تا چشم بهم زدیم باز فاطمیه رسیده هنوز لباس مشکیم بوی محرم میده مادر سینه زنا مادر شاه کربلا توی نجف ساخته…

حرم الله حرم تو حج من طواف دور علم تو بنویسید که غلامم پیش فطرست امانته سلامم به همین حسین حسین قسم…

چهارده ساله دلم شده بی سامونه بلا چهارده ساله میگم میای از زندون بلا حالا که اومدی میلرزه پاهام میباره چشام تو…

روشن شد امشب با قمر روی دست مولا قمر امشب تا دیدت گفت علی اهلاً و سهلاً یا قمر شب تاریکه ما…

هزار و سیصد و هشتاد و چند سال تمام برای ماتم تو گریه کرده ایم مدام هزار و سیصد و هشتاد سال…

هر چی بخوای خدا میخواد خدا هر چی بخواد همونه وقتی میام تو حرمت دلم تو حرمت میمونه خدا میخواد نگاه تو…

من شبیه مادرتم دردسر خواهرتم میشناسی منو بابایی رقیه ام دخترتم لالایی رو دامنم مهتابه هیس آروم بابام رو پاهام خوابه روشن…

حسن کریمه و حسین غریبه حسن حبیمو حسین رفیقم فدا شدن برای این دو دلبر دعای هر شب و هر دقیقم حسنه…