خاتم خلقت را نگین ( حاج مهدی رسولی ) + متن شعر

بزرگترین عید زمین عید غدیره هرکی زرنگه از خدا عیدی میگیره کسی که عشقش و یاد من داد علی بود از بچگی…

اشک میریزم برات ای فدای اشک هایت اشک می ریزم برات چشم هایت خیس اشک بغض داری در صدایت یا علی یا…

سفره ی کریمانه حسن بانی کرمخانه دحسن جان ما جان ما جان ما جان عالم به قربان حسن مقتدای خوبانه حسن خوبِ…

ببند چشم و به چشم دلت ببین غوغاست کسی که عاشق دلداده نیست نا بیناست دلیل و راهنمای تمام گمشده ها فقط…

خیمه مونده و گلای پرپرش مادری تو خیمه با چشم ترش لالایی میگه برای اصغرش لالایی تموم تار و پود من ان…

انا الصغیر و الذی ربیة انا الفقیر الذی اغنیة انا الضعیف الذی قویة یا الله قطره بودم و میخواستم دریا بشم شب…

عاشقی اگه بلد باشی میدونی وقتشه همین الآن پاشی دستتو بذاری رو سینه مؤدب از همین فاصله با جون و دل امشب…

مسیر چشم معصومت منو راهی دریا کرد تو گفتی آب این حرفت تو قلب مشک غوغا کرد گلم چند وقته که بارون…

دست به قلم شدن همه شاعرا چه ذوقی داره نفس ذاکرا نیمه ی شعبان شده و میگذره راه نجات بشر از سامرا…

برادر یاره برادر سایش مثه باباس خواهر دریا خواهر مهرش مثه مادرهاس برادر کوهه غیرته اهل نجابته قدر برادرو بردون آخه نعمته…