خبر آمد که ز معشوق خبر می آید حاج محمود کریمی + متن شعر

بازدید: 1,611 بازدید
محمود کریمی
.

دانلود مداحی خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

مـتن شـعر

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

ره گشایید که یارم ز سفر می آید

کاش میشد که ببافند کمی مویم را

آب و آیینه بیارید پدر می آید

نه تو از عهده این سوخته بر می آیی

نه دگر موی سرم تا به کمر می آید

جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد

غالبا درد به دنبال جگر می آید

راستی گم شده سنجاق سرم پیش تو نیست

سر که آشفته شود حوصله سر می آید

هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم

نیم عمامه از آن بهر تو در می آید

به کسی ربط ندارد که تو را میبوسم

غیر من از پس کار تو که بر می آید

راستی هیچ خبردار شدی تب کردم

راستی لاغری من به نظر می آید

راستی هست به یادت دم چادر گفتی

دختر من به تو چادر چقدر می آید

سرمه ای را که تو از مکه خریدی بردند

جای آن لخته خونم ز بصر می آید

شعر: محمد سهرابی

برای دانلود صوت کلیک کنید

حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net

متن کامل