خبر آمد که ز معشوق خبر می آید * متن روضه حضرت رقیه

بازدید: 298 بازدید

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

ره گشایید که یارم ز سفر می آید

کاش میشد که ببافند کمی مویم را

آب و آیینه بیارید پدر می آید

نه تو از عهده این سوخته بر می آیی

نه دگر موی سرم تا به کمر می آید

جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد

غالبا درد به دنبال جگر می آید

راستی گم شده سنجاق سرم پیش تو نیست

سر که آشفته شود حوصله سر می آید

هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم

نیم عمامه از آن بهر تو در می آید

به کسی ربط ندارد که تو را میبوسم

غیر من از پس کار تو که بر می آید

راستی هیچ خبردار شدی تب کردم

راستی لاغری من به نظر می آید

راستی هست به یادت دم چادر گفتی

دختر من به تو چادر چقدر می آید

سرمه ای را که تو از مکه خریدی بردند

جای آن لخته خونم ز بصر می آید

شاعر: محمد سهرابی

 

.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت رقیه
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.

مطالعه بیشتر