خدا هم برای غمش بی قراره
آخه اسم زهرا خودش گریه داره
همه نوکرا ریزه خوار درش
سلاطین همه خادم حیدرش
گره های کور همه وا میشه
نگاهی کنه از کرم دخترش
بازم در جوش و در خروشم
عشقت برده قرار و هوشم
مادر مشکی برات می پوشم
مادر یار غریب حیدر
******
میون مدینه علی روضه داره
نگاهش چه خیسِ دمادم می باره
اخه غصه داره غمی بی حدِ
حال فاطمش خیلی خیلی بدِ
شنیده که تو کوچه اون بی حیا
با چه وضعی زهرا رو سیلی زده
وای از حال خراب ِ حیدر
وای از ضربه دست کافر
زهرا افتاده بین بستر
مادر شدی تو قد خمیده
مادر یار به خون تپیده
مادر رنگ از رخت پریده
مادر یار غریب حیدر
******
چقدر سخت این غم چقدر ناگوارِ
حسینش پریشون حسن بی قرارِ
اخه کی میدونه علی چی کشید
کی میدونه زهرا چه حرفا شنید
به کی اخه درد دلش رو بگه
که زهرا قدش توی کوچه خمید
مادر زخمی دست و بازوت
مادر خونی کنج ابروت
مادر سفید رنگ گیسوت
مادر طعم غم و چشیدی
مادر خیر و خوشی ندیدی
مادر از زندگی بریدی
مادر یار غریب حیدر
کربلایی جواد مقدم
جدیدترین اشعار ” مشاهده “