


متن شعر
خسته و تنها چه غریبونه
با گریه تا سحر بیداره
میدونه لحظه ی دیداره
شبای تار کوفه دیگه سحر نداره
تموم دنیا مضطر شبیه صبح محشر
ملائکه میخونن غریبه حیدر
علی علی یا حیدر
****
دیگه از دست غصه آزاده
رنگ خون میشه این سجاده
تو فکر آتیش و مسماره
شهیدِ خونِ رو دیواره
بجز خدا کسی از حالش خبر نداره
یادش نمیره آخر تو شعله افتاد مادر
میون آتیش میسوخت گلای معجر
علی علی یا حیدر
****
تا رها شد از بغض سی ساله
نوبتِ اشکه بر گوداله
حسین به نیزه سر میزاره
به پیکری که شد صدپاره
رو خاک داغ صحرا ای وای کفن نداره
افتاده زیر خنجر غریب و خونین پیکر
زهرا براش میخونه غریب مادر
حسین غریب مادر
.
سید مجید بنی فاطمه
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید

