خوابم نمیبره از بس که خسته ام کربلایی حسین طاهری

نویسنده:
بازدید: 58 بازدید
. .

مـتن شـعر

خوابم نمیبره از بس که خسته ام

تنها یه گوشه ای ساکت نشسته ام

چشمم به راه موند سر رفت حوصله

پاهام خسته شد از دست آبله

میفهمی حرفمو از رو اشاره هام

امشب تموم میشه عمر ستاره هام

حس میکنم دیگه زنده نمیمونم

این آخرین شب از عمرمه میدونم

حالا که عمه جون لحظه ی رفتنه

یک آرزو فقط تو سینه ی منه

این لحظه های سخت تنها دلم میخواد

باام با عموم به دیدنم بیاد

عمه مگه میشه یادش بره منو

بگذاره بی جواب چشم تر منو

میدونم آخرش میاد و بی خبر

میاره با خودش سوغاتی از سفر

بابام اگه نیاد تو دفن دخترش

میاد برادرم کنار خواهرش

بالا سرم میاد دردونه ی حرم

دفنم کنید میاد داداشی اصغرم

خیلی شبا براش بیدار موندمو

رو پام تا سحر لالایی خوندمو

تا که بخوابه باز اون با صدای من

زُل میزدم بهش سیر شه چشای من

عمه اگه بیاد میگم خوش اومدی

از صورتم نترس سوخته فقط کمی

عمه اگه اومد یه وقتی سرزده

قبر کوچیکمو بهش نشون نده

بزار خودش بیاد پیدا کنه منو

شیرین زبون بشه صدا کنه منو

رو خاک قبر من تو قلب شام تار

به جای سنگ قبر گهوارشو بزار

چشم انتظار تو تنهایی میمونم

از قبر هم براش لالایی میخونم

دریافت قطعه صوتی

 

کربلایی حسین طاهری
شب ۳ فاطمیه دوم ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net

متن کامل