محمدرضا بذری [ خواب این لحظه که افتادی ] متن مداحی

بازدید: 517 بازدید

خواب این لحظه که افتادی

رو خاکا رو خیلی وقته دیدم

توی خوابم ولی خیلی زودتر از شمر

حسین به تو رسیدم

تو خداحافظی آخرمون

ناله ها زدم حسین جان

تو زمین خوردی و من

شاه نجف رو صدا زدم حسین جان

تو بغل گرفتی خاک قتلگاهو

شاه میفهمه زمین خوردن شاهو

میزدن تو رو پیاده و سواره

ذوالجناح اومد حرم کمک بیاره

جه روزگار سیاهی چه حربگاه و سپاهی

دگر نیفتد الهی بلند مرتبه شاهی

****

ساعت صبره و این دقیقه

رو مادرم بهم نشون داد

اینکه اینقده تو مظلومی

آخه باید از غم تو جون داد

جای اینکه رو به قبله

بکُشن رو به خیمه سر بریدن

متوجه که شدن خواهرتم

ظالمانه تر بریدن

خُب الآن سه ساعته نیومدی که

عمداً افتادی و دست و پا زدی که

تا کمی خاک بگیره قتلگاهو

کسی از اونجا نبینه خیمه گاهو

ز رو نیزه نگاهی سری تکان بده گاهی

دگر نیفتد الهی بلند مرتبه شاهی

****

دیگه آخرای ماجرا که شد

حتی پیرهنت رو بردن

پیرهنت چه قیمتی داره آخه

وقتی جوشنت رو بردن

دیگه آخرای کشتنت که شد

خیلی دست درازی کردن

با دل این زن و بچه به خدا

لحظه لحظه بازی کردن

ته قتلگاه ولی به یادمی تو

که الآن تموم خونوادمی تو

بی کسم نکن نزار دلنگران شم

تو نخواه همسفر شمر و سنان شم

ببین اسیرمو راهی بدون پشت و پناهی

دگر نیفتد الهی بلند مرتبه شاهی

جدیـدتـرین اشعار در ایـتا: کلیک کنید
جدیدترین اشعار در تلگرام: کلیک کنید

جهت دانلود صوت کلیک کنید

حاج محمدرضا بذری
شهادت حضرت زینب سال ۱۴۰۲
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید

Mohjat.Net
.

مطالعه بیشتر