خونمون شبیه من کلافه بود
اون روزی که شدی کبود
خونمون انگاری که اضافه بود
سوخت توی آتیش و دود
بالا و پایین داره آه
زندگی زهرا مگه نه
این روزا هم میگذره بهتر
میشه دنیا مگه نه
علی اگه در بزنه
پا میشی از جا مگه نه
خدا بخواد خنده میاد
روی لب ما مگه نه
آه زدنت ای پنجه ی ماه زدنت
تو پشت در زخمی شدی
باز وسط راه زدنت
سخت زدنت مردای بدبخت زدنت
خدایی تو این دو سه ماه
من مُردم هر وقت زدنت
فاطمه جان فاطمه جان
****
خانومم یاد روزای خوب بیفت
روزای خوبمون کجاست
خانومم مگه که پیغمبر نگفت
که اشکای مظلوم شفاست
بزن به پهلوت اشکمو
خوب میشه پهلوت مگه نه
همین شبا قبل قنوت
خوب میشه بازوت مگه نه
همین روزا میگذری از
خیال تابوت مگه نه
یواش یواش وا میکنی
روبنده از روت مگه نه
بد زدنت بمیرم اینقدر زدنت
که از نفس افتادی و
هیچکی نیومد زدنت
بد زدنت کوچه ی خلوت زدنت
نزدیک خونه ی خودت
توی محلت زدنت
فاطمه جان فاطمه جان
****
خانومم این بچه ها جلو چشام
بدون مادر میمیرن
خانومم اینقدر نشو زخمی برام
این بچه ها یاد میگیرن
از بعد تو رسم میشه
پهلوی شکسته مگه نه
چشم ورم کرده
با ابروی شکسته مگه نه
از بعد تو رسم میشه
بازوی شکسته مگه نه
گوشواره ی خونی
النگوی شکسته مگه نه
آه زدنش بچه رو یک ماه زدنش
اینم کبود شد سر و روش
اینم توی راه زدنش
چنگ زدنش تو کوچه ها سنگ زدنش
اونکه فقط بابا میخواست
اونکه نداشت جنگ زدنش
کربلایی حسین طاهری
شب ۴ فاطمیه اول ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “